۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

من از شکار تو می آم

چه حسی دارین نسبت به این شعر/آهنگ؟
Easy come, easy go. That's just how you live, oh,
take, take, take it all, But you never give.

Should've known you was trouble from the first kiss,
had your eyes wide open. Why were they open?

Gave you all I had, and you tossed it in the trash,
You tossed it in the trash, you did.
To give me all your love is all I ever asked,
cause what you don't understand is

I’d catch a grenade for ya (yeah, yeah, yeah)
Throw my hand on a blade for ya (yeah, yeah, yeah)
I’d jump in front of a train for ya (yeah, yeah , yeah)
You know I'd do anything for ya (yeah, yeah, yeah)
Oh, oh
I would go through all this pain,
Take a bullet straight through my brain,
Yes, I would die for ya baby;
But you won't do the same

No, no, no, no
Black, black, black and blue beat me till I'm numb
Tell the devil I said “hey” when you get back to where you're from
Mad woman, bad woman,
That's just what you are, yeah,
You’ll smile in my face then rip the breaks out my car
Gave you all I had
And you tossed it in the trash
You tossed it in the trash, yes you did
To give me all your love is all I ever asked
cause what you don't understand is
I’d catch a grenade for ya (yeah, yeah, yeah)
Throw my hand on a blade for ya (yeah, yeah, yeah)
I’d jump in front of a train for ya (yeah, yeah , yeah)
You know I'd do anything for ya (yeah, yeah, yeah)
Oh, oh
I would go through all this pain,
Take a bullet straight through my brain,
Yes, I would die for ya baby;
But you won't do the same

If my body was on fire, ooh
You’d watch me burn down in flames
You said you loved me you're a liar
Cause you never, ever, ever did baby...

But darling I’ll still catch a grenade for ya
Throw my hand on a blade for ya (yeah, yeah, yeah)
I’d jump in front of a train for ya (yeah, yeah , yeah)
You know I'd do anything for ya (yeah, yeah, yeah)
Oh, oh
I would go through all this pain,
Take a bullet straight through my brain,
Yes, I would die for ya baby;
But you won't do the same.
No, you won’t do the same,
You wouldn’t do the same,
Ooh, you’ll never do the same,
No, no, no, no

یکی از بچه های دانشگاه تو ایران هر از گاهی برام آهنگهای با طعم مازوخیستی مثل این می فرسته.... قشنگند.... فقط... آخه پسر تو چرا وقتی شروع کردی که من دیگه اونجا نیستم؟؟؟؟...... فکر می کنم و نهایتاً به این نتیجه می رسم که مازوخیست بودن که شاخ و دم نداره....
دارم به کسی فکر می کنم که می گه: من به خاطر تو حاضرم خون بدم، حاضرم هرکاری بکنم... و می دونم که راست می گه و می دونه که عاشق نیستم و حتی فکر می کنم که معنی این کلمه رو هم نمی دونم و می بینه که سوختنش رو می بینم و راحت شونه بالا می اندازم و پشتم رو می کنم و می رم و باز هم می گه حاضرم هر کاری بکنم...
خنده ام می گیره که ته تهش، هیچی از دنیای مازوخیست ها نمی دونم......
***
این روزها که زیر یه فشار سنگین روحیم (الان بهترم مثلاً!!!)، دارم می فهمم که تنها چیزی که آرومم می کنه، بازیه! بازی... بازی با ذهن و روح یه آدمیزاد که! مثل همیشه که سرم شلوغ می شه، دور و بر خودم رو از آدمها خلوت کردم... اما این بار بد بود. خیلی بد... و فقط بازی های شبانه نجاتم داد...
به فرض که من چیتا باشم و حتی در حس و حال شکار هم نباشم... ته تهش، دیدن چشمهای باز و گشاد شده قربانیمه که آرومم می کنه...
متأسفم. من با دیدن این عکس بالایی، تأسف نمی خورم به حال آهو کوچولو...
***
Mind Control دووووووووست دارم. هر روز بیشتر از دیروز....
این که بشینی سر جات و درگیری ذهنی و روحی و بدنی ساب/برده ات رو با خودش ببینی.... دوووووست دارم. رعشه های ناگهانیشو دوست دارم. این که احساس کنم مثل یه همستر کوچولو بین دستهات تاب می خوره... بی اراده می شه و از ترس می لرزه... دوست دارم!

هی هی هی! از دست تو نگار سادیست!

بذار نتیجه گیری اخلاقی کنم: فقط مازوخیست ها نیستن که "نیاز" دارن... سادیست ها هم هستن... بلکه شاید حتی شدیدتر... چون مدام درحال سرکوب خودشونند... که مبادا غرور لعنتی بشکنه...
چه اعتراف مزخرفی بود!

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام ارباب نگار.من مدتی است به بردگی علاقه پیدا کرده ام.ممنون میشم من رو به بردگی خودتون بپذیرید.این افتخار بزرگی برای من خواهد بود.
با این ایمیل با من تماس بگیرید.
shahin_avazekhan@yahoo.com
فوریهٔ ۲۶, ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۴۹

master.X گفت...

بعد خوندن اين پست يک چيزی به ذهنم رسيد،
به طور کلی وقتی يک خانم ببينه که يک آقايی داره براش بال بال ميزنه و سر و دست ميشکنه و حتی حاضره خون بده! چه حسی بهش دست ميده؟ بهتر بگم، چی فکر ميکنه؟ خب طبيعيه که حس کنه اون طرف عاشقش شده يا واقعاً ديوانش شده يا ... اين خيلی طبيعيه، البته تأکيد ميکنم لزوماً حس متقابلی پيش نمياد، اما معمولاً اين فکر که گفتم بوجود مياد، بخصوص وقتی ببينه که طرف ول کن ماجرا نيست و پا برجا داره بر حرفش اصرار ميکنه و ...

خب اين برای يک خانم معمولی طبيعيه که اين فکرو بکنه و متقابلاً وقتی يک مرد معمولی اين حرکت رو انجام بده، پس ديگه زيادی طبيعيه که اون خانمه خيلی راحت باور کنه و قبول کنه که طرف عاشقشه، به احتمال خيلی بالايی هم واقعيت همينه، يعنی واقعاً طرف عاشقشه!!
اما حالا بيايم اين طرف ميدون، سمت ميسترس ها و برده ها، وقتی يک برده اين رفتار رو در مقابل يک ميسترس نشون ميده معنيش چيه؟ بخصوص ميخوام اينو با فضای بی دی اس ام ايرانی ها، يعنی قحط ميسترس و وفور برده بررسی کنيم!
آيا اون برده عاشق شده؟ آيا اون برده واقعاً داره ميسوزه؟ "به همون معنی که وقتی يک مرد معمولی در مقابل يک زن معمولی اون رفتار رو نشون بده، ميسوزه"
آيا اين سوختن بخاطر عشقه؟ آيا اين سوختن بخاطر خود اون فرد مقابله؟ (عمداً نگفتم ميسترس مقابل) آيا اصلاً اون برده از خود اين سوختن لذت نميبره؟ آيا اگه فرضا اون ميسترس و اون برده دو تا آدم معمولی بودن و در شرايط معمولی به هم بر ميخوردن، اون مرد همينقدر از اون زن خوشش ميومد؟ و...
خلاصه کلام اينکه به نظر من ميسترس ها نبايد ابراز علاقه ها و التماس ها و ... برده ها رو خارج از چارچوب روابط بی دی اس ام، زياد جدی بگيرند! البته عشق و ... در روابط بی دی اس ام ميتونه باشه و چقدر هم قشنگه که باشه، اما اون با اين چيزی که الان بحثش شد زمين تا آسمون فرق داره.

پ ن؛ اين مطلب رو اينجا نوشتم چون بعد خوندن اين پست به ذهنم رسيد، ربط مستقيمی به اين پست نداره، يعنی که منظورم اين نيست که اين اتفاق برای ميس نگار افتاده، سو تفاهم نشه
فوریهٔ ۲۶, ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۱۷

ناشناس گفت...

سلام، خوبيد ! فك كنم شما بتونيد يكم در مورد روان شناسي اين نوع رابطه كمكم كنيد!! فك نميكنيد اين يه جور بيماري رواني!!!! من دارم سعي ميكنم فراموش كنم!!
فوریهٔ ۲۷, ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۱۳

ناشناس گفت...

راستي من همون ناشناس بالاي هستم!!! اول اينكه چن تا از مظلباتو خوندم !! خوبن !! فقط اميدوارم اين تم وبلاگتو هم عوض كني ادمو كور ميكنه!!!!
فوریهٔ ۲۷, ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۳۴

ناشناس گفت...

شرمنده نميشه فيس بوكتونو آزاد بزاريد واسه همه!!!!! من نميخام اطرافيانم بدونن!!!:
فوریهٔ ۲۷, ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۱۵

ناشناس گفت...

از دوستان ميشه اسم چن تا فيلم درست حسابي از اين نوع رابطه بگيد دانلود كنم! ممنون ميشم، راستي من فك مينم دارم زياده روي ميكنم در مورد اين رابطه زياد بهش فك ميكنم! اصلن نميدونم چرا دوس دارم يرده باشم!
فوریهٔ ۲۸, ۲۰۱۱، ساعت ۳:۲۰

ناشناس گفت...

سلام، دوستان ميشه كمكم كنيد! من دوس دارم هر جور سكس و تجربه كنم يعني خوشم مياد گاهي هم ارباب باشم گاهي اصلن سكس خشن نباشه!!!!! بيشتر وقتا ولي برده بودن و دوس دارم:) اين عادي هست؟؟؟
فوریهٔ ۲۸, ۲۰۱۱، ساعت ۷:۴۵

ناشناس گفت...

سلام نگار جان. این سومین نظریه که در بلاگت میذارم. با اینکه تمایلات بردگی ندارم ولی خیلی نوشته های عجیب و جذابی داری. از این به بعد همیشه بلاگت رو چک می کنم.
ممنون
مارس ۲, ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۱

ارسال یک نظر