۱۳۹۰ بهمن ۱۳, پنجشنبه

تولدم...

دو جور بردگی داریم... یکی که یا از درد یا از تسلیم کردن خودش به پارتنرش خوشش می آد و یکی هم کسی که نه به هر کسی، اما به یکی، و به این یه نفر همه چی، قلب و روح و جسمش رو می بازه... می ده... تقدیم می کنه... 
کم داریم، یا حداقل کم دیدم کسی که هر دو نوع با هم باشه...

تولدمه... و زندگی یکی از این نوادر روزگار رو به من هدیه داده... شاید هدیه تولد، شاید هدیه برای لبخند زدن حداقل دوتا آدمیزاد! امیدوارم تولدهای زیادی بیان و برن و من مثل الان موش کوچولوم رو نه فقط تو دستهام، بلکه تو قلبم زندونی کرده باشم... همیشه همراهم باشه...

خوشحالم.

پینوشت: همچنان از تعدد ساب/برده لذت می برم >:) (کرم هم همچنان از خود درخته! >:) )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر